شهر من پارسوماش

مسجدسلیمان نخستین شهر صنعتی ایران

شهر من پارسوماش

مسجدسلیمان نخستین شهر صنعتی ایران

شاهنامه در بختیاری

شاهنامه تبار نامه ملت کهن ماست که در هرم جگر سوز ایام همواره همچون سروی سایه افکن خستگان و مشتاقان ایران زمین را به خنکای خویش فراخوانده است .در میان بزرگان ایل بختیاری هنوز هم هستند پدر بزرگانی که بسا با داستانهای شگفت انگیزش زندگی کرده اند با حکایت رستم و سهراب باران اشکی بر گونه افشانده اند، و هنوز به شاهنامه خوانی مشعولند.تقدیم به این عزیزان و بزرگواران.

آلا ای برآورده چرخ بلند

چه داری به پیری مرا مستمند

چو بودم جوان برترم داشتی

به پیری مرا خوار بگذاشتی

به جای عنانم عصا داد سال

پراکنده شد مال و برگشت حال

برون رفت آن پهلو نیمروز

ز پیش پدر، گرد گیتی فروز

دو روزه به یک روز بگذاشتی

شب تیره را روز پنداشتی

برین سان پی رخش ببرید راه

به تابنده روز و شبان سیاه

تنش چون خورش جست و آمد به شور

یکی دشت پیش آمدش پر ز گور

یکی رخش را تیز بفشرد ران

تگ گور شد با تگ او گران

کمند و پی رخش و رستم سوار

نیابد ازو دام و دد زینهار

کمند کیانی بینداخت شیر

به خم اندر آورد گوری دلیر

کشید و بیفکند گور آن زمان

بیامد برش چون هژیر ژیان

ز پیکان تیر آتشی بر فروخت

بدو خار و خاشاک و هیزم بسوخت

بر آن آتش تیز بریانش کرد

از آن پس که بی‏توش و بی‏جانش کرد

بخورد و بینداخت دور استخوان

همین بود دیگ و همین بود خوان

لگام از سر رخش برداشت خوار

چرا دید بگذاشت در مرغزار

نظرات 1 + ارسال نظر
نوپا دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:47 ب.ظ http://www.taheri.blogsky.com

با سلام
مطالبت ساده و زیبا ست موفق باشی به من سر بزن

سلام
آمدم براستی که سادگی زیباست پیروز باشی بچه طبیعت زیبای ایران۰

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد